جوکهای خیییییییییییلی خنده دار ،خنده در حد ترکیدن ۴
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮانی از پدرش ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﺮا اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ اﻳﻨﻘﺪﺭ ﺑﺮاﻱ ﭘﻮﻝ
ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻣﻲ ﺁﺯاﺭﻧﺪ و ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺪﻱ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ؟
پدرش ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ اﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭاﻭﺭﺩ ﺳﻪ عدد ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺭا ﮔﺮﻓﺖ
و ﺩﻭ عدد ﺁﻥ ﺭا ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ عدد ﺭا ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ ﺗﻴﺰﻱ ﺩاشت
ﻻﻱ ﺩﻧﺪاﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ و ﮔﻔﺖ :
ﭼﻪ میدووونم
از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل!
اول : دانستم که رزق مرا دیگری نمیخورد , پس آرام شدم..
دوم : دانستم که خدا مرا میبیند , پس حیا کردم
سوم : دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد , پس تلاش کردم
چهارم : دانستم که پایان کارم مرگ است , پس مهیا شدم…
در مدرسه از من پرسیدند
وقتی بزرگ شدی میخواهی چه کاره شوی؟
پاسخ دادم: خوشحال”
به من گفتند:که سوال را درست متوجه نشده ای!
در جواب گفتم:
شمازندگی را درست
متوجه نشده اید!
جان لنون
از یه دیوانه میپرسن چی شد خل شدی؟ میگه من یه زن گرفتم که دختری ۱۸ ساله داشت، بابام از دختره خوشش اومد، شد زن بابام. پس زن من، مادر زن بابام شد، بابام داماد من شد، من شدم پدر زن پدرم!
دخترزنم پسرزائید که شد داداش من و نوه زنم، که نوه من هم بود، پس من پدربزرک داداشم شدم!
زنم پسرزائید درنتیجه زن بابام خواهرناتنی پسرم شد و پسرم داداش من شد!
..توباشی خل نمیشی؟
اخرین جملات یک سوسک هنگام کشته شدن توسط یک مرد
…بکش اره بیا منو بکش بدبخت،
تو حسودیت میشه، از این که زنت عین سگ از من میترسه
.
ولی از تو نمیترسه
ﺳﺮ ﮐﻼﺱ ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ گفتم ﺍﻧﺸﺎ ﺑﻨﻮﯾﺴﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ .
“ﺍﮔﺮ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩﯾﺪ ﭼﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟”
ﻫﻤﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ، ﺑﻪ ﺟﺰ ﯾﮑﻨﻔﺮ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺭﻭ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ.
ازش پرسیدم: ﭼﺮﺍ ﺗﻮ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻧﻮﯾﺴﯽ؟
گفت: ﻣﻨﺘﻈﺮﻡ ﺗﺎ ﻣﻨشی بیاد تایپ کنه
ینی قوه تخیلش هلاکم کرد!!!!
ﺯﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟
ﺳﻼﺣﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﻧﻔﺮﺍﺩﯼ ﺑﺎﻗﺎﺑﻠﯿﺖ ﮐﺸﺘﺎﺭﺟﻤﻌﯽ،ﺍﺗﻮﻣﺎﺗﯿﮏ،ﭘﺮﺻﺪﺍ،ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺩﺭ ﺟﻨﮕﻬﺎﯼ ﺧﺎﻧﮕﯽ،ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﻣﻔﺖ ﻣﺴﻠﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ
ﺻﺪﺍﺧﻔﻪ ﮐﻦ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﺁﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﻧﺼﺐ ﻧﯿﺴﺖ
ﺑﺮﺩ ﻣﻔﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﻣﺮﺩ ﺗﺎ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ،ﺑﺮﺩ ﻣﺆﺛﺮ ﺗﺎ ﺗﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺑﺮﺩ ﻧﻬﺎﯾﯽ ﺗﺎ ﺳﯿﻨﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﻣﺮﻍ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﮑﻢ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ
ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﺰﺍﺭﻡ
ﮔﻔﺘﻢ : ﺁﻗﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﻍ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ شوهر نکرده ﺑﺎﺷﻪ
.
ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﻣﺮﻍ ﺁﻭﺭﺩ ﯾﻪ ﭼﺸﺶ ﮐﻮﺭ ﺑﻮﺩ
ﯾﻪ ﭘﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ ، ﭘﺮﺍﺷﻢ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩ …
ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﺍﯾﻦ شوهر نداره؟
ﮔﻔﺖ : ﺗﻮ ﺧﺮﻭﺱ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿگرفتی ؟
میگن بد حجابی عامل وقوع زلزله توی ایرانه
.
بازم خدا رو شکر که
بی عدالتی ،اختلاس، دزدی،دروغ عامل وقوع زلزله نیست
وگرنه یکسره در حال تاب تاب عباسی بودیم
یارو به یه دختره میگه:
عزیزم
تو زنبور عسلی …
چون
هم زنی، هم بوری، هم عسلی
غضنفر که اونجا بود جو میگیردش
میادخونه به زنش
میگه:
هی خدیجه تو پنگوئنی،
برای اینکه
هم پهنی، هم گوهی، هم أنی!
تقدیم به خانمهای غرغرو:
تحقیقات ﻋﻠﻤﻲ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﻴﺪﻥ
ﺧﺎنوماﻳﻲ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﻗﻊ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺑﺎ ﺷﻮﻫﺮﺍﻧﺸﻮﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﻴﺎﺭ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ،
ﭼﻬﺎﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺧﺎنومای ﺩﻳﮕﻪ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺮﻳﻀﻲ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ
ﻭ ﻫﻤﻴﺸﻪ اونایی ﮐﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺮ ﻣﻴﺰﻧﻨﺪ ﺳﺎﻟﻢ ﺗﺮﻧﺪ.
ﭘﺲ ﺗﺎ ﻣﻴﺘﻮﻧﻴﺪ ﻏﺮ ﺑﺰﻧﻴﺪ،
ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺷﻤﺎ ﻣﻬﻤﺘﺮﻩ!
تا میتونید این پیام مهم رو برای خانومای دیگه ارسال کنید، ثواب داره!!
مرده رفت گلفروشی برا زنش گل بخره …میبینه خیلی گرونه..
بعد از یک ساعت برگشت، به زنش گفت :هرچی فکر کردم دیدم تو خودت گلی برات کود خریدم !!!
باقیمانده پیکر آن مرحوم فردا از مقابل خانهی مادرش اینا تشییع خواهد شد.
شعور و معرفت به ماشین و محل زندگی نیست! مــهم ذاته
وگرنه گاو هم سواریش عالیه
هم خونش وسط باغه
هم لباسش ۱۰۰% چرم خالصه!
تازه با مـــعرفتم هست …
بجای مـن میگه مـا …
اینهمه میگن ” تک فرزندی” بده !!!!!!!
میدونستید اگه تک فرزندی باب بشه
و همه یه بچه داشته باشن ،
چه کمک بزرگی به بشریت میشه؟؟؟
اونوقت سه نسل منقرض میشه :
خواهر شوهر
جاری
باجناق
بخدا اگه میدونستی
از امیرالمومنین(ع)پرسیدند:
بزرگترین گناه کبیره چیست؟
حضرت نگفتند بینمازی؛
نگفتند بیحجابی؛
نگفتند روزه نگرفتن!
فرمودند:
“مایوس و نامید شدن از رحمت خدا
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت :
بشکن و بخور و برای من دعا کن.
بهلول گردوها را شکست و خورد اما دعا نکرد .
آن مرد گفت :
گردوها را می خوری نوش جان ،
ولی من صدای دعای تو را نشنیدم..
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است .
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن..
که خواجه خود روش بنده پروری داند.
مغز هنگام بی خوابی خودش را می خورد‼️
تحقیقات نشان داده که، بی خوابی و کمبود خواب باعث می شود تا مغز برای ترمیم و جبران آسیب شروع به خوردن خود کند !
فردی به حکیمی گفت:
خبر داری که فلانی درباره ات چقد غیبت کرده
حکیم گفت:
او تیری به سویم پرتاب کرد که نرسید
تو چرا آن را برداشتی و در قلبم فرو کردی؟
کشتی در حال غرق شدن بود،
کاپیتان سراسیمه پرسید:
کسی دعا کردن بلده؟
ملا با افتخار گفت:
من کارم دعا کردنه
کاپیتان گفت:
پس شما برای خودت دعا کن،
ما به بقیه جلیقه نجات میدیم،
چون یه جلیقه کم داریم!!
زنه با شوهرش میره دکتر…نوبتش که رسید و رفت داخل اتاق دکتر گفت: آقای دکتر اگه میشه شوهرم هم بیاد تو.
دکتر بهش برخورد و گفت: خانم من دکترمتخصص هستم ،از خدا میترسم و در ضمن شخص محترمی هستم.
زن گفت: بحث شما نیست… منشی شما خیلی خوشگله. شوهر من هم نه دکتر متخصصه، نه از خدا میترسه و نه شخص محترمیه
بذار بیاد کنارم باشه
موقع مسمومیت، نان بخورید تا مواد سمی را از بدن بگیرد و از اسهال و تهوع جلوگیری کند.
نان در دستگاه گوارش مانند اسفنج عمل میکند و مواد سمی رو جذب میکند..
از پیرمردی پرسیدند: چگونه چهل سال بدون مشکل با همسرت گذروندی؟
او در جواب گفت: ما با هم در شب عروسی به یک اتفاق نظر رسیدیم (و آن اینکه) اگر من عصبانی شدم او برای انجام یک کار بهتر (به جای دعوا) به آشپزخانه برود تا من آروم بشم، و اگر او عصبانی شد، من به بالکن بروم و وارد خانه نشوم تا اون آروم بشه.
والآن من – شکر خدا – چهل ساله که در بالکن زندگی می کنم!
کتابخانه هایى دردنیا هست که به جاى کتاب میتونى یک آدم رو که داوطلبانه اومده انتخاب کنى و به عنوان کتاب زنده به داستانش گوش کنى. بهشون میگن Human Library
ﺧﻮﺍﻫﺸﺎ ﺑﻌﺪ ﺧﻮﻧﺪﻧﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﻳﻪ ﻛﻢ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ …..
ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺜﻞ ﻣﺪﺍﺩ ﻣﻴﻤﻮﻧﻪ ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺗﺮﺍﺷﻴﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻧﺶ
ﺭﻭ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ …
ﺍﻣﺎ ﭘﺪﺭ ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺩﮐﺎﺭﻩ . ﺷﮑﻞ ﻇﺎﻫﺮﻳﺶ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻧﻤﻴﮑﻨﻪ ﻓﻘﻂ از درون خالی میشه و
ﻳﮑﺪﻓﻌﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﻧﻤﻲ ﻧﻮﻳﺴﻪ ……
ﺗﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻗﺪﺭﺷﻮﻧﻮ ﺑﺪﻭﻧﻴﻢ ………….
کپی واسه هر کی ک مادر,ﭘﺪﺭشو از ته قلبش دوست داره.
اعترافات یک اصفهانی …
.
اصفهانیه: حاج آقا من زمان جنگ به یک عراقی تو زیرزمین خونه ام پناه دادم، بنظرتون گناه کردم
روحانی: نه، خیلی هم کار خوبی کردی. ثواب هم داشته
اصفهانیه: آخه روزی هزار تومنم ازش گرفتم
روحانی: اشکال نداره، خدا ارحم الراحمینه
اصفهانیه: بنظرتون بهش بگم جنگ تموم شده
زمان ما کارنامه ها یه نمره ای توش داشت،
الان شده :خوب، بد، عالی.
فکر کنم برای نسل بعد تو تلگرام اولیا پیام میاد اینطوری :
کارنامه فرزند دلبندتون:
ورزش
هنر
املا
فارسی
جغرافی
ریاضی
کودکی از پدرش پرسید:بابا “مرد” یعنی چه؟
پدر:مرد به کسی میگن که بدون هیچ چشم داشتی،زندگی خودشو وقف راحتی وآسایش و رفاه خانواده اش میکنه…
کودک گفت:
کاش من هم می تونستم مثل “مادرم” یه مرد بشم!
و اینگونه بود که پدر ضایع شد و بچه رو تا میخورد زد و از آن پس تصمیم گرفت روی جوابهایش بیشتر فکر کند!!!
کولر را هم خاموش کرد
مرد متأهلی
در مجلسی گفت:
زن مانند کفش میماند
کهنه که شد میتوان آن
راعوض کرد
و کفش نو بپا کرد….
حکیمی درمیان جمع گفت:
بله این مرد درست میگوید
برای مردی که خودش
را در حد پا بداند،
زن برایش همچون کفش
میماند… اما مردی که خودش
را در حد سر بداند زن برایش همچون تاج میماند