جوک های خیییییلی خنده دار ،خنده در حد ترکیدن ۹
یه روز رفتم گزینش …
هرچی سوال دینی پرسیدن بلد نبودم
طرف عصبانی شد گفت: فاتحه که بلدی بخونی؟
گفتم: بععله ما ۵شنبه ها میریم سر مزار
طرف گفت: خدارو شکر بخون…
با صدای یواش گفتم : پسپسپس خدا بیامرزش
باور کنین یارو هنوز دنبالمه، میگه باید اسم مسلمون رو از شناسنامت درارم
حرف حساب روز
زیباترین پست سال!!!! متنی زیبا از پرفسور سمیعی:
برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست وبرای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است آنانکه میفهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند
مهم نیست که چه “مدرکی” دارید مهم اینه که چه “درکی” دارید مغزِ کوچک و دهانِ بزرگ میلِ ترکیبیِ بالایی دارند
کلماتی که از دهانِ شمابیرون می آید ویترینِ فروشگاهِ شعورِ شماست پس وای بر جمعی که لب را بی تامل وا کنند چرا که کم داشتن و زیاد گفتن مثلِ نداشتن و زیادخرج کردن است! پس نگذارید
زبانِ شما از افکارتان جلو بزند!!!
پروفسور سمیعی
پرنده ماه تولدت کدومه …؟؟؟
فروردین : گنجشک (بلند پرواز)
اردیبهشت: کلاغ (سیاستمدار )
خرداد :عقاب (مغرور وجذاب)
تیر : سیمرغ (پرنده باهوش)
مرداد:طاووس (زیبا)
شهریور:قناری (دلنشین)
مهر : ققنوس (رویایی)
آبان : سهره (دهنبین واحساسی)
آذر : بلبل (ساده)
دی : فنج (مظلوم)
بهمن: طوطی (خوشکل)
اسفند:شاهین (متفکر)
بفرستین واسه دوستاتون
قابل ﺗﻮﺟﻪ خانوماى ﻣﺠﺮﺩ!!!
ﻣﺪﻭﻧﺎ ۵۵ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮﺵ ۲۲ ﺳﺎﻟﺸﻪ
ﺟﻨﯿﻔﺮ ﻟﻮﭘﺰ ۴۲ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺩﻭﺱ ﭘﺴﺮﺵ ۲۶
ﻣﺎﺭﯾﺎ ﮐﺮﯼ ۴۴ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ۳۲
شکیرا ۳۶سالشه همسرش٢۶
هنوزمجردی ؟
نگران نباش … ریلکس
شوهرت هنوز به دنیا نیومده
گفتم بدونید نگرانیتون بی مورده
آخر خنده ، حتما بخونید
دختری سوار تاکسی شد و کنار یک جوان مومن و زیبا نشست او به جوان نظر داشت ولی جوان مومن از قصد دختر با خبرشد و زود پیاده شد… راننده تاکسی که متوجه شده بود به دختر جوان گفت: این جوان شبها درقبرستانی مشغول عبادت است..تو امشب با لباس فرشته ها برو و بگو من از طرف خدا آمده ام… دختر جوان رفت و نصفه شب که جوان مشغول دعا بود به پیش او رفت و درخواست خود را در لباس فرشته گفت… جوان با هزار زور قبول کرد.. وقتی که کارشون تموم شد دختر ماسک خود را برداشت و گفت: سورپرایز… ! من همون دختر توی تاکسیم….!!!! جوان هم ماسک خود را برداشت و گفت: زرشک!!! منم راننده تاکسیم..!!!
درسته که یوز ایرانی در حال انقراضه…
اما پفیوز ایرانی شدیدا در حال افزایشه!!!
اینم یه روش جالب برای پوست گرفتن انار
تا حالا من فک میکردم باید باهاش کشتی بگیریم الان فهمیدم خیلی میوه منطقی هست
زنه زنگ میزنه به شوهرش میگه :کجایی ؟
مرد :پیش مامانم هستم
زن :باشه عزیزم ، کارت تموم شد بیا که مامانت اینجا پیشه ماست
برای شادی روح اون مرحوم الفاتحه
کبوتر با کبوتر چیپس با ماست
دروغ میگه طرف خوشکل ترازماست
تو این دنیای مرموز مجازی
که نه پیداست کی دزده کی قاضی
که اکبر توش شده مهسا و تینا
بتول خانم شده فرزاد و سینا
کامنت ولایک و برچسب قدیمی
تو هر پستی بری تند تند میبینی
طرف داره نخ قالی میریسه
کامنت داده یه هفته س انگلیسه
طرف بیش از یه سال هستش که باماست
میگفت سولمازه و شکل پری هاست
پریشب تازه فهمیدیم که اقاست….!!!
تربیت بچه ها تو خارج:
پسرم اگر کسی اذیتت کرد تو سعی کن با شعور و شخصیت خودت
بهش بفهمونی که کارش اشتباه بوده هرگز با کسی دعوا نکن
حالا تربیت بچه ها تو ایران:
پخمه نباش یه جوری بزن صدای خر بده
مبل جدید گرفتیم برای مهمونای عید تشریف بیارید خوشحال میشیم
مردها ، گریه در فقدان همسر می کنند
بعد مرگ همسر خود، خاک بر سر می کنند
در میان گریه هاشان، یک نظر! با قصد خیر
بر رخ ناهید و مینا و صنوبر می کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشین بی بدیل یار و همسر می کنند
کج نیندیشید فکر همسر دیگر نی اند
از برای بچه هاشان، فکر مادر می کنند!
مردی از خدا پرسید:
چرا همه دخترها شیرین و ناز هستند ولی همه زن ها عصبانی؟
و خداوند پاسخ داد:
دخترها را من ساخته ام، اما زن ها را شما ساخته اید، مشکل از شما مردهاست….
اساساً
پشت هر زن افسرده و عصبانی یک مرد بی احساس و اعصاب خردکن هست
کپی برای خانمها واجب
یه سلامی هم بکنیم خدمت اون آقایونی که:
بعد از صرف غذا با گفتن جمله “الان نمیخواد ظرفا رو بشوری بعدا بشور”
نهایت کمک رو به خانمشون در کار منزل میکنن
خسته نباشی برادر
خداوند فرمود مادر را آفریدم تا بجاى من در کنارتان حضور داشته باشد.
شیطان جواب داد من هم نمى توانم همه جا
باشم براى همین مادرشوهر را جانشین خود قرار دادم…..جمله سنگین بود …ترور نشم صلوات
آقو ،مادربزرگ خدابیامرزم میگفت نفرین نکن ،نفرین دامن خودتو میگیره
حالا هی ما میگیم مرگ برفلان کشور
کشورخودمون هرماه عزایه عمومی میشه
“آقوی همساده”
مردی قصد خودکشی داشت… به بالای صخره بلندی رفت .
طنابی به گردنش انداخت و آن را به صخره بست ، مقداری سم خورد ،خود را آتش زده و پرت کرد و در همان حال به سر خود شلیک کرد .
تیر به خطا رفت و طناب را قطع کرد !
مرد که از حلق آویز شدن نجات یافته بود ، به داخل آب افتاد و آتش خاموش شد !
خوردن آب دریا باعث شد ، استفراغ کرده و سم را از بدن او دفع کند .
ماهیگیری او را دید و از آب زنده بیرون آورد .
مرد به یک بیمارستان ایرانی منتقل شد
و در آنجا بعلت نبود امکانات در گذشت !!!!
ﻣﻦ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻭﺻﯿﺖ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻋﻀﺎﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﺭﻭ ﺍﻫﺪﺍ
ﮐﻨﻦ !
ﻧﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﮐﺎﺭ ﺧﯿﺮ ﻭ ﻧﺠﺎﺕ ﺟﻮﻥ ﺑﻘﯿﻪ !
ﺑﻠﮑﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ بده .
چندتاشون خیلى دهن لقن
مردی قصد خودکشی داشت… به بالای صخره بلندی رفت .
طنابی به گردنش انداخت و آن را به صخره بست ، مقداری سم خورد ،خود را آتش زده و پرت کرد و در همان حال به سر خود شلیک کرد .
تیر به خطا رفت و طناب را قطع کرد !
مرد که از حلق آویز شدن نجات یافته بود ، به داخل آب افتاد و آتش خاموش شد !
خوردن آب دریا باعث شد ، استفراغ کرده و سم را از بدن او دفع کند .
ماهیگیری او را دید و از آب زنده بیرون آورد .
مرد به یک بیمارستان ایرانی منتقل شد
و در آنجا بعلت نبود امکانات در گذشت !!!!
زنه شوهرش رو می بره دکتر…
دکتر به زنه می گه:
خانم نباید هیچ استرسی به شوهرتون وارد بشه، باید خوب غذا بخوره، هر چی که می خواهد براش فراهم بشه و برای یک سال هیچ بحث و دعوایی سر هیچ موضوعی حتی سر طلا و ماشین و خونه هم نباید با هم داشته باشن.
توی راه برگشت مرده می پرسه: دکتر چی گفت؟
زنه می گه: هیچی، گفت تو هیچ شانسی برای زنده موندن نداری!!
به هیچ وجه این شعرو از دست ندید!!
رفته بودم سرِ کوچه دو عدد نان بخرم
و کمی جنس بفرمودهی مامان بخرم
از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه
قصد کردم قدحی “ناز” از ایشان بخرم
ناز از دلبر طنّاز، خریدن دارد
بس که ابروی “تتو” با مژهاش سِت شده بود
مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم
که به خود آمده، دیدم به سرش شالی نیست!
به کجا میروم اینگونه شتابان! بخرم!
نکند دوره چهل سال عقب برگشته؟
یا که من آمدم از عهد رضاخان بخرم!
باتعجّب و کمی دلهره گفتم؛ بانو!
بهرتان روسری اندازهی “روبان”! بخرم؟
گفت با لحن زنانه “برو گم شو عوضی”!
پسر “مش صفرم”! آمدهام نان بخرم!!
تعبیر قشنگیه…..!
خداوند همه چیز را جفت آفرید :
به جز بینی دهان قلب را،
میدانی چرا؟
چون باید برای خودت…
یک “هم نفس ” یک “هم زبان ”
یک “هم دل ” پیدا کنی….
کسی که برایت آرامش بیاورد
مستحق ستایش است…..
انسان ها را در زیستن بشناس….
نه در گفتن…..
” در گفتن همه آراسته اند
ما خونمون یه گربه داریم هم ظرف میشوره، هم آشپزی میکنه!
تازه رفیقش زمینم دستمال میکشه!
یاﺩﺕ ﻫﺴﺖ ﻣﺎﺩﺭ …؟؟؟
ﺍﺳﻢ ﻗﺎﺷﻖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻰ …
ﻗﻄﺎﺭ ﻫﻮﺍﭘﻴﻤﺎ ﻛﺸﺘﻰ …
ﺗﺎ ﻳﻚ ﻟﻘﻤﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﺷﺪﻯ …
ﺧﻠﺒﺎﻥ ﻣﻠﻮﺍﻥ ﻟﻮﻛﻮﻣﻮﺗﻴﻮﺭﺍﻥ …
ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﻔﺘﻰ : ﻋﺰﻳﺰﻡ، ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭ ﺗﺎ ﺯﻭﺩ
ﺑﺰﺭﮔﺸﻰ … ﺁﻗﺎ ﺷﻴﺮﻩ ﺷﻰ …
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ …
ﺣﺎﻻ ﻣﻦ ﻗﻮﻯ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺍﻣﺎ ﺗﻮ ﺿﻌﻴﻒ …
ﻛﺎﺵ ﻣﻦ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﺑﺰﺭﮒ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ ﺗﺎ ﺗﻮ
ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻤﺎﻧﻰ …
ﻛﺎﺵ ﻫﻴﭽﻮﻗﺖ ﻗﻮﻯ ﻧﻤﻴﺸﺪﻡ، ﻛﻪ ﺍﻻﻥ ﺿﻌﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺯﻳﺒﺎﺕ ﻧﺒﻴﻨﻢ …
ﺩﺳﺘﻬﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ، ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺧﻮﺏ ﺯﻧﺪﮔﻴﻢ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﺩ ﺍﻭﺭﻡ …
ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﻪ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺗﺮﯾﻦ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ
ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ …