زندگی همراه با ارامش ۲
مردم دوست ندارند سخن بگویی،
بلکه از تو می خواهند که گوش دهی.
و اگر تو هنر گوش دادن به مردمان را بیاموزی؛ بسیاری از سوءتفاهم های موجود در دنیا رفع خواهد شد.
” اشو ”
راز هایت را به دو نفر بگو…
“خودت و خدایت ”
در تنگنا به دو چیز تکیه کن…
“صبر و دعا”
در دنیا مراقب دو چیز باش…
“پدر و مادر”
از دو چیز نترس که به دست خداست…
“روزی و مرگ”
و به یک چیز هیچ وقت خیانت نکن…
“رفاقت”
تا وقتی نگاه خدا به سوی توست از روی گرداندن دیگران غمگین مباش
زمانی که با همسرتان صحبت می کنید و یا او صحبت می نماید با نگاه به همسرتان، امنیت و آرامش و مقبولیت و مهم تر از همه «عشق» و «محبت» خود را به او منتقل نمایید
مواد آرایشی که به دلیل داشتن سرب زیاد به لوازم آرایشی ۲۴ ساعته معروف هستند و به خاطر ماندگاری زیاد مورد توجه بانوان قرار دارند، مهمترین عامل ابتلای زنان به سرطان و نازایی ست.
براساس یک اصل روانشناسی برای اینکه دوست داشتنی ترجلوه کنید بهتراست گاهی عیب هایتان را هم بازگوکنید
آشکار کردن اینکه بی نقص نیستید شما راقابل ارتباط تر ودوست داشتنیترجلوه میدهد
بیشترین شکایت مردان از خانمها
غر زدن زیاد
سکوت سرسام آور
مطرح کردن چندباره موضوعات گذشته!
ما نه براى خودمان،
بلکه براى آدمهاى اطرافمان زندگى میکنیم!
لباسى میپوشیم که مردم خوششان بیاد!
عطرى میزنیم که مردم لذت ببرند!
رشته اى درس میخوانیم که کلاس داشته باشد!
با کسى ازدواج میکنیم که دهانِ مردم را ببندیم!
بچه دار میشویم که برایمان حرف در نیاورند!
و این داستان تا آخر عمر ادامه دارد…!
ما اگر برای دل خودمان زندگی میکردیم وضعمان این نبود.
داستانک
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود:
پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.
سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند .
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.
پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین.. و باشکوهترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.
پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمیتوانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل انچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان میشود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!
اگر در ” زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ” بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید!
مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصلهای دشوارش نبین ؛
در راههای سخت پایداری کن: لحظه های بهتر بالاخره از راه میرسند!
〰〰〰〰〰〰
پنج اصل را در زندگیت به خاطر بسپار
۱٫ غرور مانع یادگیری
۲٫ خودبزرگ بینی مانع محبوبیت
۳٫ کم رویی مانع پیشرفت
۴٫ خودشیفتگی مانع معاشرت
۵٫ عادت کردن مانع تغییر است
تنها راه شنـــاخت دیگران
شاگردی از استادش پرسید: خواهش می کنم به من بگو از کجا باید یک انسان خوب را تشخیص دهم؟ استاد جواب داد: تو نمی توانی از روی سخنان یک فرد تشخیص دهی که او یک انسان خوب است ، حتی از ظاهر او هم نمی توان به این شناخت رسید
اما می توانی از فضایی که در حضور او به وجود می آید ، او را بشناسی ، چرا که هیچ کس قادر نیست فضایی ایجاد کند که با روحش سازگاری نداشته باشد
همیشه مهربان باشید اما اجازه ندهید همچون پادری با شما رفتار شود
در یک رابطه صحیح و سالم ۱۰۰درصدتوجه وعشق و علاقه خود را به طرف بدهیدوهمینها را بطور کامل و ۱۰۰درصد دریافت کنید
شخصى به بودا گفت:
من خوشبختى میخواهم
بودا گفت:
نخست “من” را حذف کن که حکایت از نفس دارد، سپس “میخواهم” را حذف کن که حکایت از میل دارد
اکنون آنچه با تو باقى میماندخوشبختى است
آنچه یک مرد از همسرش میخواهد
ستودن قدرت مرد
همیشه مرتب بودنِ زن
نیاز به آرامش
حفظ صلح و آشتی پس از درگیریهای کوچک
همسرانی پرانرژی
داستانک
یک نفر در زمستان وارد دهی شد و توی برف دنبال منزلی می گشت ولی غریب بود و مردم هم غریبه توی خانههاشان راه نمیدادند .
همینجور که توی کوچههای روستا می گشت دید مردم به یک خانه زیاد رفت و آمد می کنند . از کسی پرسید ، اینجا چه خبره ؟
گفت زنی درد زایمان دارد و سه روزه پیچ و تاب میخوره و تقلا میکنه ولی نمیزاد . ما دنبال دعا نویس
می گردیم از بخت بد دعانویس هم گیر نمیاریم .
مرد تا این حرف را شنید گفت : بابا دعانویس را خدا براتون رسونده ، من بلدم، هزار جور دعا میدونم .
فورا مرد مسافر را با عزت فراوان وارد کردند و خرش را به طویله بردند ، خودش را هم زیر کرسی نشاندند ، بعد قلم و کاغذ آوردند تا دعا بنویسد . مرد روی کاغد چیزهایی نوشت و به آنها گفت :
این کاغذ را در آب بشورید و آب آنرا بدهید زائو بخورد . از قضا تا آب دعا را به زائو دادند زائید و بچه صحیح و سالم به دنیا آمد .
از طرفی کلی پول و غذا به او دادند و بعد از چند روز که هوا خوب شد راهیش کردند . بعد از رفتنش یکی از دهاتی ها کاغذ دعا را که کناری گذاشته بودند برداشت و خواند دید نوشته :
خودم بجا ، خرم بجا ، میخوای بزامیخوای نزا . . .
پدر بزرگم میگفت یه نصیحت میکنم اگه گوش بدی خوشبختی
زن ها عاشق شنیدن چشم هستن هرچی خانمت گفت بگو چشم
انجامم ندادی ندادی
اون چشم مهم هست
ازدواج موفق ازدواجی است که در آن دو طرف بیشترین شباهت را با یکدیگر داشته باشند
اینکه شخصیت شما و همسرتان شبیه هم باشد، مهمترین قدم برای خوشبخت شدنتان است
داستان_کوتاه
♦️در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می کردند. زن رو به مرد کرد و گفت: «پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می رود پسر من است.»
مرد در جواب گفت: «چه پسر زیبایی» و در ادامه گفت: «او هم پسر من است» و به پسری که تاب بازی می کرد اشاره کرد. مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد: «سامی وقت رفتن است.»
سامی که دلش نمی آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت: «بابا جان فقط ۵ دقیقه، باشه؟»
مرد سرش را تکان داد و قبول کرد. مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند. دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد: «سامی دیر می شود برویم. ولی سامی باز خواهش کرد: «۵ دقیقه، این دفعه قول می دهم.»
مرد لبخند زد و باز قبول کرد. زن رو به مرد کرد و گفت: «شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی کنید پسرتان با این کارها لوس بشود؟»
مرد جواب داد: «دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه سواری زیر گرفت و کشت. من هیچگاه برای تام وقت کافی نگذاشته بودم و همیشه به خاطر این موضوع غصه می خورم. ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد سامی تکرار نکنم. سامی فکر می کند که ۵ دقیقه بیشتر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من ۵ دقیقه بیشتر وقت می دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم. ۵ دقیقه ای که دیگر هرگز نمی توانم بودن در کنار تام از دست رفته ام را تجربه کنم.»