به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنم
مردان بخوانند
به سرم زد یک شب ناشناس امتحانش کنم
بازىِ خطرناکى بود اما به ریسکش میارزید
+سلام
-سلام…شما؟
+غریبه
خدا خدا میکردم که دیگر پیامى نگیرم
آخر قرارمان این بود که ناشناسى واردِ حریممان نشود
-میشه خودتونو معرفى کنید؟
نوشتمو نوشت
ساعتها برایم گفت
برای باز کردن سر کتاب آنلاین +دعا های رایگان اینجا کلیک کنید
از تنهایى اش
از گذشته اش که پاک بود از آدمها
نالید از عشقهاى امروزى
گفت منتظر است یک دانه نابَش سرِ راهش قرار گیرد…
با شماره ى خودم پیغام دادم جواب نداد
براىِ غریبه اما،
حاضر بود جانَش را بدهد
عجیب بود که دیگر خبرى از شلوغىِ کارَش نبود
عجیب بود که دیگر دستش هم بند نبود
برای باز کردن سر کتاب آنلاین +دعا های رایگان اینجا کلیک کنید
عجیب بود،همه چیز عجیب بود
بعد از سالها،
مرا با غریبه اى عوض کرد که خودم بودم….